۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

اعراب چه كردند با ايران


در سال ۶۳۶ ميلادي اعراب مسلمان به ايران حمله کردند.
متاسفانه عده‌اي نيز بر اين گمان هستند که ايرانيان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همين دليل بر آن شدم که به بخشي از آن اشاره ‌کنم.
1-عبدالحسين زرين کوب در کتاب دو قرن سکوت مي نويسد:
فاتحان، گريختگان را پي گرفتند؛ کشتار بيشمار و تاراج گيري، به اندازه اي بود که تنها سيصد هزار زن و دختر به بند کشيده شدند. شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتر زر و سيم، بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهاي برده فروشي اسلامي به فروش رسيدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندانِ پدر ناشناخته بسياری  بر جاي نهادند.
پس از تسلط اعراب در حمله به سيستان، مردم مقاومت بسيار و اعراب مسلمان خشونت بسيار کردند بطوريکه ربيع ابن زياد (سردار عرب) براي ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان، دستور داد تا صدري بساختند از آن کشتگان (يعني اجساد کشته شدگان جنگ را روي هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکيه گاهها ساختند و ربيع ابن زياد بر بالای آن رفت و  بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سيستان هزار هزار (يک ميليون) درهم به امير المومنين دهند با هزار غلام بچه و کنيز.
2-در کتاب تاريخ سيستان صفحه ۳۷، ۸۰- کتاب تاريخ کامل، جلد1، صفحه ۳۰۷  آمده است که :
در حمله اعراب به ري مردم شهر پايداري و مقاومت بسيار کردند ؛ بطوريکه مغيره (سردار عرب) در اين جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگيدند و پايمردي کردند  و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با ني شماره کردند و غنيمتي که خدا از ري نصيب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود.
3-در کتاب تاريخ طبري، جلد پنجم، صفحه ۱۹۷۵، آمده است که:
در حمله به شاپور نيز مردم پايداري و مقاومت بسيار کردند بگونه اي که عبيدالله (سردار عرب) بسختي مجروح شد آنچنان که بهنگام مرگ وصيت کرد تا به خونخواهي او، مردم شاپور را قتل عام کنند. سپاهيان عرب نيز چنان کردند و بسياري از مردم شهر را بکشتند.
4-در کتاب فارسنامه ابن بلخي، صفحه 116 و در کتاب تاريخ طبري، جلد پنجم، صفحه 2011، آمده است که:
در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران، در کنار رودي که به سبب همين جنگ بعدها به «رود خون» معروف گرديد، در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ايرانيان، خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گردد «چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسيان مغلوب شدند، به دستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند، مي آوردند و در رود گردن مي زدند». مغيره گويد که «بر رود، آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود، قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند، آرد کردند ... کشتگان پارسيان در اليس هفتاد هزار تن بودند.
5-در کتاب تاريخ طبري، جلد چهارم، صفحه ۱۴۹۱، کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران، جلد دوم، برگ 123، آمده است که:
در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند، خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند، خارها به دست و پاي ايشان بنشست و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر، لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند.
6-در کتاب الفتوح، صفحه ۲۲۳، کتاب تذکره شوشتر، صفحه۱۶، آمده است که:
در چالوس رويان، عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام، به بهانه دادرسي و رسيدگي به شکايات مردم، دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند به طوري که در پايان آن روز هيچ کس زنده نماند ... و ديه ي (روستای) چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را به زور مي بردند.
7-در کتاب تاريخ طبرستان، صفحه ۱۸۳، کتاب تاريخ رويان، صفحه ۶۹، آمده است که:
در حمله به سرخس، اعراب مسلمان، همه ي مردم شهر را به جز يک صد نفر، کشتند.
8-در کتاب تاريخ کامل، جلد سوم، صفحه 208 و 303 آمده است که:
در حمله به نيشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد، اما مسلمانان چون از اهل شهر کينه داشتند، به قتل و غارت مردم پرداختند، به طوري که «آنروز از وقت صبح تا نماز شام مي کشتند و غارت مي کردند.
9-در کتاب الفتوح، صفحه 282 آمده است که:
در حمله ي اعراب به گرگان، مردم با سپاهيان اسلام به سختي جنگيدند، به طوري که سردار عرب سعيد بن عاص، از وحشت، نماز خوف خواند. پس از مدتها پايداري و مقاومت، سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن عاص به آنان امان داد و سوگند خورد «يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» و مردم گرگان تسليم شدند.
اما سعيد ابن عاص همه مردم را به قتل رسانيد  به جز يک تن و در توجيه پيمان شکني خود گفت: «من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم...!» تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود.
10-در کتاب تاريخ طبري، جلد پنجم، صفحه ۲۱۱۶ و در کتاب تاريخ کامل، جلد سوم،  صفحه ۱۷۸، آمده است که:
پس از فتح «استخر» (سالهاي 28-30 هجري) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند براي بار دوم «استخر» را محاصره کنند. مقاومت و پايداري ايرانيان آن چنان بود که فاتح «استخر»  عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگين کرد به طوري که سوگند خورد که چندان بکشد از مردم «استخر» که خون براند. پس خون همگان مباح گردانيد و چندان کشتند  ولی خون نمي رفت تا آب گرم به خون ريختند، پس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند «چهل هزار کشته» بودند بيرون از مجهولان.
11-در کتاب فارسنامه ابن بلخي، صفحه 135 و در کتاب تاريخ کامل، جلد سوم، صفحه 163، آمده است که:
رامهرمز نيز پس از جنگي سخت به تصرف سپاهيان اسلام در آمد و فاتحان عرب، بسياري از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراواني را برده ساختند و مال و متاع هنگفتي به چنگ آوردند.
12-در کتاب الفتوح، صفحه 215، آمده است که:
مردم کرمان نيز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان، حاکم کرمان با پرداخت دو ميليون درهم و دو هزار غلام بچه و کنيز، به عنوان خراج سالانه، با اعراب مهاجم صلح کردند.
13-در کتاب تاريخ يعقوبي، صفحه 62 و در کتاب تاريخ طبري، جلد پنجم، صفحه  2116 الی 2118 و در کتاب تاريخ کامل، جلد سوم، صفحه 178 و 179، آمده است که:
جنايات اعراب تنها به اين شهر‌ها ختم نشده است و اينها تنها گوشه‌اي از تاراج ميهنمان به دست تازيان بود و آشکارا مقاومت ايرانيان در برابر آنان را ثابت مي‌کند. اگر شهر خاصي‌ مورد نظر شما بود، خوشحال خواهم شد که روايت آنرا شرح دهم.
در کتاب عقدالفريد، چاپ قاهره، جلد ۲، صفحه ۵، سخني از خسرو پرويز نقل شده که مي گويد:
اعراب را نه در کار دين خصلت نيکو يافتم و نه در کار دنيا. آنها را نه صاحب عزم و تدبير ديدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومايگي و پستي همت آنها همين بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره، در جاي و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بينوايي و نيازمندي مي کشند و يکديگر را بر اثر گرسنگي و درماندگي مي خورند. از خوردنيها و پوشيدنيها و لذتها و کامروانيهاي اين جهان يکسره بي بهره اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر