۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

ایرانی واقعی و واقعیت ایرانی

نمیدونم تا کی ما ایرانیها باید جنگ قومیتی رو ادامه بدیم. هنوز هم توی صفحات اینترنتی، دعوای قومیتی بین ایرانیها وجود داره و هر روز هم بیشتر میشه.
اونهایی که ادعای ایرانی اصیل بودن دارند، آیا میتونن اصالتشون رو اثبات کنند؟ آیا اثبات اصالت ایرانی به معنای خوب بودن یک شخصه؟ آیا همه ایرانیهای غیر اصیل آدمهای بدی هستند؟
یادمون نره که مهمترین انقلاب در تاریخ هزاران ساله کشور ایران، انقلاب مشروطه بود که با عاقبت این انقلاب کاری نداریم ولی این انقلاب رو مدیون قومیتها و ایرانیهای مثلا غیر اصیل هستیم. بختیاری ها، کردها، ترکها و... در کنار تهرانیها جنگیدند و مبارزه کردند  تا سلطنت قاجاریه رو سرنگون کردند.
در انقلاب اسلامی ایران در سال 57 هم همین تکرار شد. تبریزیهای ترک، مشهدیهای افغانی، کردهای کردستان، اعراب خوزستان، همه محورهای مهم انقلاب اسلامی بودند و باز هم میبینیم که جریان فتنه 88 یا همان گروههای سبزپوش کم سبزاندیش، فقط و فقط به دست فارسها نبود و همه کشور کم یا زیاد در این جریان شرکت داشتند.
در سالهای جنگ ایران با عراق (بدون در نظر گرفتن حرف و حدیثها و بدگویی ها و حق و ناحق بودن جنگ)، تمامی قومیتهای مختلف ایران، در آن نقش بازی کردند.
انصافمان کجا رفته، در اکثر شهرهای ایران، نانواییهای زیادی کار میکنند که کارگرانشان ترک زبان هستند. حال چون ترکها نان میپزند، شما هم میتوانید در مبارزه با پان ترکیسم، از آنها نان نخرید.
دوستان، آنهایی که در محدوده این خاک زندگی میکنند، همگی ایرانی هستند، هر چند که بسیاری از آنها، فارسی را به خوبی صحبت نمیکنند. در خوبی و بدی این خاک، همه این مردم شریکند هر چند که در استانهایی با نامهای غیر فارسی زندگی میکنند.
کسی نمیتواند منکر نقش کارگران عرب زبان خوزستان در صنعت نفت و شیلات ایران باشد و کسی نمیتواند منکر نقش کشاورزان ترک زبان در تولیدات پیاز و سیب زمینی و بسیاری از خوراکهای دیگر در این کشور باشد.
اگر قرار است که قومیتهای مختلف ساکن ایران را بکوبیم، باید همه را بکوببیم. افغانهایی که در شمال شرقی ایران ساکن هستند و بسیاری از بازمانگان خاندانهای مغول که در شرق کشور زندگی میکنند و ترکهای شمال غرب و اعراب جنوب غرب و کردهای غرب و...
لرها یک مثال زیبایی در این مورد دارند. در زبان لری به استکان میگویند «سر استکان» و به نعلبکی میگویند «زیراستکان» و هیچوقت من نفهمیدم که خود استکان کدام است.
حال وقتی صخبت از ایران، بدون ترک و لر و کرد و افغان و مغول و عرب میشود، فکر میکنم باید بگوییم که دیگر ایرانی وجود نخواهد داشت. یادمان نرود که در زمان کوروش کبیر که مایه مباهات ما ایرانیان است، مردم سوریه که ایرانی نبودند ولی با ما هم وطن بودند، مردم عراق نیز، مردم افغانستان نیز، مردم آذربایجان فعلی شوروی و  بسیاری از کشورهای دیگر نیز قسمتی از کشور پهناور ما بودند. حال چگونه است که به همین هم وطنان سابق خودمان، فحاشی میکنیم و آنها را ایرانی نمیدانیم؟ آیا با این روش میتوانیم همین گربه دست و پا شکسته را حفظ کنیم؟
میدانم که مردم ما اهل مطالعه نیستند و از خواندن مطالب طولانی نیز متنفرند. به همین خاطر رو به جملات کوتاه آورده اند و به جزییات توجهی نمیکنند به همین خاطر وقتی که میگویند مثلا، رضا شاه خوب بود، بدون توجه به جزییات این حرف را میزنند. دیگر به بسیاری از مشکلات وی اشاره نمیکنند. من منکر خدمات رضاشاه به ایران نیستم ولی اگر رضاشاه سراپا خوبی بود، چرا سرانجامش آن شد که همه دیدیم؟ در مورد شاه هم همینطور است. و نیز قاجاریه و صفویه و ...
ما ایرانیها، به جزییات توجه نمیکنیم و همیشه کلی صحبت میکنیم، به قول شاعر «کلی گویی آفت جان است».  
اگر به جزییات توجه کنیم، میبینیم که در کشور ابرقدرت جهان یعنی آمریکا، تعداد بسیار کمی آمریکایی اصیل در کنار تعداد بسیار زیادی از نوادگان کریستف کلمب و آمریکن وسپوس زندگی میکنند و در جزییات آمده که این مهاجران، اقوام اصیل آمریکا که همان سرخ پوستها بوده اند را به چه سرنوشتی دچار کردند. مشابه همان کاری که اعراب با ما کردند یعنی کشتن، تجاوز، بردگی و ... پس چطور شد که آمریکایی که تا همین 40 سال پیش، سیاه پوستها، برای حق زندگی کردن در آنجا مبارزه میکردند، الآن رییس جمهور سیاه پوست دارند؟ آیا تا به حال به جزییات این فکر کرده اید؟
فیلمهای دهه 40 تا 60 آمریکا را که میبینی، در همه آنها، سیاه پوستان در نقشهای پست ظاهر میشدند ولی با انجام کارهایی که به جزییات مربوط میشود، در دهه 90 به بعد بسیاری از قهرمانهای سینمای آمریکا، رنگین پوست شدند مثل Ice T، آنتونیو باندراس، ویل اسمیت، ادی مورفی و بسیاری دیگر.
همه تاریخ در جزییات آن نهفته است و قومی که تاریخ را با جزییات مطالعه نکند، مجبور است که کلیات اشتباهات خود را دائما تکرار کند.
فکر میکنم قبل از انجام هر حرکتی، اول باید حداقل تاریخ صد سال گذشته خودمان را با جزییات بخوانیم، بعد تاریخ 40 سال گذشته آمریکا را نیز مطالعه کنیم و بعد با علم و آگاهی، برای آینده تصمیم بگیریم و برنامه ریزی کنیم تا شاید ما هم بتوانیم در 50 سال دیگر نتیجه  زحمت ما در این کشور دیده شود. یکی از ایرادات ایرانیها این است که همیشه میخواهد نتیجه عمل خودش را خودش هم ببیند به همین خاطر کارهای بلند مدت، سرمایه گذاری برای آینده، حفظ محیط زیست، مبارزه با ظلم و بسیاری چیزهای دیگر برای ما ایرانیها ارزشی ندارد چون نتیجه این زحمات را خودما نمیتوانیم ببینیم پس حاضر نیستیم که روی آنها سرمایه گذاری کنیم و نتیجه اش هم میشود همین که کشوری که از نظر وسعت روی نقشه، شبیه به یک اژدها بود، الان از یک بچه گربه خم کوچکتر شده و به زودی تبدیل به یک موش هم خواهد شد.
بیایید دیدگاهمان را نسبت به خودمان، کردارمان، مردممان و کشورمان تغییر دهیم، همه هموطنانمان را محترم بشماریم، به قومیتهای مختلف توهین نکینم و با رعایت اصول انسانی و عدم تفاوت گذاری بین اقوام، به آینده کشورمون فکر کنیم. یادتون بیاد شعری رو که اول انقلاب تو گوش ما فرو کردند که «اتحاد اتحاد رمز پیروزی است» و بعد سر ما را به این شعارهای انقلابی گرم کردند و اتحاد ما را از بین بردند و حالا هم به سادگی سوار بر همه تک تک ما شده اند.
امیدوارم که فقط لایک نزنید و نظر بدهید چون با گفتگر است که میشود تغییر ایجاد کرد و نه فقط با گفتن «صحیح است صحیح است».