۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

آشنایی با هم فکران خودم در قرون گذشته


شعر معروفی است که باید در همین ابتدا بگویم:
با این دو سه نادان که چنین پندارند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کس نه خر است کافر میخوانند
شاعر این شعر را نمیدانم که کیست ولی معنای آن را بارها با تمام وجود احساس کرده ام.
در تاریخ 1400 ساله گذشته این مرز و بوم، بسیار کسانی بوده اند که خواستار پیشرفت و بازگشت بزرگی این کشور بوده اند. ایران در 1400 سالِ پیش از اسلام، 3 سلسله پادشاهی را به خود دیده که در تمام آن سالها، یکی از 3 قدرت برتر دنیا بوده و در حدود 700 سال ابرقدرت مطلق بین کشورهای آن زمان بوده است. خیال باطلی است اگر بگوییم که در آن زمان که فقط سه کشور روم، یونان و ایران بوده اند. زیرا هر کدام از این امپراطوریهای عظیم، خود شامل تعداد زیادی سرزمینهای پهناور بوده اند که کنترل کردن همه آنها، نیازمند قدرتی بزرگ، سیاستی مدبرانه و همراه با اقتدار بوده است. نمونه این اقتدار، لشکر کشی داریوش کبیر به یونان بود که جمعیتی در حدود یک میلیون و دویست هزار نفر را به سمت یونان از طریق خشکی و دریا حرکت داد.
در همان 1400 سال قبل از اسلام هیچگاه جنگهای ایران با ایرانی نبوده و همه جنگهای ما با کشورهای بیگانه یونان و روم بود.
در آن 1400 سال همیشه دربار ایران، نظام مند و دارای سلسله مراتب درباری، اداری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بود و طبقات مردم همیشه از هم تفکیک شده و مشخص بودند و هر طبقه ای به کار و مشغله خاص خودش مشغول بود و همه از احترام  برخوردار بودند. طبقه پیشه وران، طبقه کشاورزان، طبقه نظامی و درباری و.... 
در 1400 سال بعد از اسلام، همیشه جنگهای داخلی و مسلمان با مسلمان در ایران بوده، اقتدار ایران و ایرانی از بین رفته و آقاییِ سیدهای عرب جای سروری ایرانیان را گرفته و سهم ایرانی، ذلت و بندگی برای اعراب بوده است.
در این سالها همیشه ایرانیان تمامی امور مهم و کلیدیِ مربوط به اعراب را انجام میدادند. سالهای سال وزارتهای مهم اعراب، حسابداریهای مهم، خزانه داریها و امور کلیدی در دست ایرانیها بوده و مورخین بزرگ عرب نیز به این امر اعتراف کرده اند ولی همه این زحمات به نامهای مختلفی نظیر علوم ریاضیات اسلامی، نجوم اسلامی، معماری اسلامی، معارف اسلامی، تاریخ اسلامی و... به دنیا عرضه شده اند و نام ایرانی از آنها حذف شده است. عملاً در دنیا ذکریای رازی و ابن سینا و ابن هیثم و بسیاری دیگر از دانشمندان ایرانی به خاطر نامهایشان که به مقتضای زمانشان نام عربی بوده، دانشمندان اسلامی شناخته میشوند و نه ایرانی.
همین دانشمندان در زمان خود مخالفتها و مبارزاتی علیه اعراب نموده اند که منجر به بدگویی و تهمت کفر و الحاد به آنان شده است.
بوعلی سینا را متهم به کفر کردند و جواب داد:
«در دهر چو من یکی و آن هم کافر              پس در همه دهر یک مسلمان نبود»
مگر چه گفته بود؟ به ما گفته شده که زکریای رازی بر اثر نوشیدن الکل چوب یا همان متانول خودمان کور شده ولی حقیقت مطلب این است که وی 273 رساله و کتاب در مخالفت با اعراب و حتی با بعضی از اصول دین اسلامی نموده که منجر شد تا در سنین پیری، عده ای به نام دین اسلام به خانه اش ریخته و آنقدر کتابهایش را بر سرش کوبیدند تا کور شد.
همین چند وقت پیش سریالی پخش شد در مورد شخصی به نام جمشید کاشانی که عمرش را صرف تحقیقات علمی در زمینه نجوم و ریاضیات کرد ولی چون افکارش با روحانیونِ و علمای بی علم زمانِ خودش همسو نبود کمر به قتلش بستند و سرانجام در رصدخانه نیمه تمامی که در حال ساخت توسط خود او بود، او را کشتند و قتلش را به گردن دشمنان اسلام انداختند.
در واقع اسلام خودش دشمن بشریت است و برای نجات بشریت باید جلوی اسلام را گرفت.
به عنوان نمونه عرض کنم که دانشگاه الازهر مصر همانند حوزه علمیه قم بزرگترین مرکز علمای اسلام در جهان است که اولی مربوط به جهان تسنن و دومی مربوط به جهان تشیع.
چند نمونه از فتواهای این دو مرکز را به عنوان دلیل عرض مینمایم تا دشمنی اسلام با بشریت را مقداری روشن کرده باشم. میتوانید به اینترنت مراجعه نموده و کلمات «فتوای جنجالی» را جستجو کنید تا شما هم ببینید. یکی از اساتید دانشگاه الازهر چندی پیش فتوی داد «برای جلوگیری از افزایش فحشا و به نوعی رفتن دخترها به خانه های خالی، جهت ملاقات آزادانه با پسرها، بوسه بین دختر و پسر مسلمان غیرمحرم در خیابان آزاد است». یعنی هیچ راه درستی  برای کنترل ارتباط نامشروع دختران و پسران وجود ندارد و تنها راه حل «حلیت بوسه در خیابان» میباشد. دیگر استاد این دانشگاه فتوی داد حالا که در عصر جدید مرد و زن مسلمان باید در جامعه در کنار هم کار کنند و در ادارات ممکن است یک مرد و یک زن در یک اتاق با هم همکار باشند و چون نامحرم هستند بنابراین شیطان ما بین آنها دلالت میکند و ممکن است آنها را به سمت فساد سوق دهد پس «زن میتواند از پستانِ خود به مرد همکارِ هم اتاقِ خودش به حد شرعی شیر بدهد تا با وی محرم شود».
شاید باور هیچ غیر مسلمانی نشود که دو نفر که با هم هیچ قرابتی ندارند بخواهند اینگونه با هم نسبتِ فامیلی پیدا کنند. البته چنین فتواهایی فقط برای سایر مومنین است و در مورد خانواده فتوی دهنده هیچگاه صدق نخواهد کرد. مصداق ضرب المثل معروفِ «آخوند به من پند میداد خودش میرفت...... میداد» در همینجاست. آقای عالِم آیا این فتوی مخصوص سایر مومنین است یا شامل مادر، زن، خواهر و دختر خودت هم میشود؟
نمونه های اینچنینی در همین حوزه علمیه قم خودمان نیز زیاد پیدا میشود. در کشف لاسرار امام خمینی «ره» نمونه های بسیاری میتوان یافت که تایید کننده حرف این حقیر است. مثلاً فرموده «برای درمان زکام باید روغن بنفشه را به پنبه مالید و شب هنگام، آن را در مقعد فرو کرد تا زکام خوب شود» یا برای درمان فلان مریضی باید ادرار شتر را -که عرقش نجس است- همراه با فلان چیز دیگر میل نمود. جَلَّ الخالق که عالیجنابان رنگین پوش مانند یزدی و جنتی برای درمان همین زکام ساده یا سایر بلا بدبختیهایی که بر اثر افراط در خوردن و لهو و لعب برایشان پیش می آید روغن بنفشه را در بیمارستانهای مجهز انگلیس جستجو میکنند.
چه بگویم از مردم ناآگاه که حتی یکبار در سال شاید هم در عمرشان لای قرآن را باز نمیکنند و فارسی آن را نمیخوانند. چرا که اجرش در عربی خواندن و نفهمیدنش است و اگر فارسی بخوانند و بفهمند حتماً کور خواهند شد و شاید هم به جهنم بروند.
این است که در چین مسلمانانی داریم که قرآن را از ایرانیان یاد گرفته اند و نمازشان را به زبان فارسی میخوانند و مانیز چون از اعراب یاد گرفته ایم پس آن را به عربی میخوانیم و نمیدانم که عربها واقعاً نماز را به چه زبانی میخوانند؟
سرچشمه همه بدبختیهای مسلمانان در این است که به جای استفاده از عقل میخواهند کار را فوری یکسره کرده و به سراغ خدا و قرآن بروند. چه بسا سوالاتی که در قرآن جواب ندارند ولی حدیث میگوید در قرآن جواب همه سوالات هست. پس اگر حالا ما نمیتوانیم آن را تفسیر و حل کنیم همانگونه رهایش کنیم تا بعداً مفسران جوابش را برایمان پیدا کنند. مثل نمونه زیر:
«و اين قرآن را آسان ادا كرديم تا از آن پند گيرند.آيا پند گيرنده اي هست؟» آيه 22 سوره قمر
حالا هی میگویند که قرآن نیاز به تفسیر دارد. خدا خود میگوید که قرآن را آسان ادا کردیم ولی حضرات میگویند خدا نفهمیده چه گفته و حالیش نبوده است. ما میفهمیم که سخت ادا شده است پس آنچه را که شما نباید بفهمید، ما باید برایتان تفسیر کنیم. در این تفاسیر هم که البته پر واضح است که اول نفع بنده مهم است و بعد نفع سایرین.
در قرآن به هر مرد اجازه داده شده که چهار زن عقدی و دائم و تعدادی نیز زن غیر عقدی به صورت کنیز برای خود اختیار کند. شرایط زن عقدی را که همه میدانیم. کنیز زنی است که یا در جنگ اسیر شده و یا دیگری اسیر کرده و در بازار به دیگری فروخته است. تصاحب کنیز و همبستری با وی هیچکدام از شروط زن دائم را ندارد و میتوان آن را حتی به دوستان هدیه داد و یا خرید و فروش کرد. چنین زنی تا زمانی که صاحبش او را آزاد نکند، حق هیچ کاری به اختیار خود ندارد. پس از این که کنیز فرزندی برای صاحب خود به دنیا آورد به این زن امِّ وَلَد میگویند و اگر فرزند پسر باشد صاحب کنیز اگر دلش بخواهد میتواند این زن را به پسری که زاییده ببخشد. اگر پسر به هر علتی بمیرد مرد دوباره صاحب کنیز خودش خواهد شد. این داستانی است که اگر نگویم برده داری است نمیدانم چه به آن گفته میشود. حال اگر به قرآن نظری بیندازیم و به تفاسیر آن نیز بنگریم میبینیم که علاوه بر کنیز اختراع دیگری شده به نام صیغه که هیچ اثری از آن در قرآن نیست و این یکی به کلی ساخته و پرداخته علمای شیعه است. حتی در تسنن نیز صیغه وجود ندارد. پس اگر قرار است تفسیر، منفعت مفسر را به دنبال داشته باشد و نه مردم را، پس تفسیر کردن جملات ساده و گویای جملات قرآن که «از خواندن اکثریت آنها مفهوم واقعی شان مشخص است» (مهدی الهی قمشه ای) به درد چه کاری میخورد؟
ای وای از جهل و ناآگاهی مردم ای وای.
بگذریم از هم فکران خودم در قرون گذشته میگفتم.
خیام در راس صدابلندانِ همفکر با بنده است.
گویند بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
*****
او نیز به خاطر بلند بلند فکر کردن و مخالفت با خرافات دینی و اصولاً مبارزه با دین خواران، توسط دشمنانش کشته شد. اصولاً هر کس که بر خلاف عالیجنابان صحبت کند باید از بین برود خواه این عالیجنابان شاه، وزیر و علمای دربار صفویه باشند، خواه مفتی های دربار اُلُغ بیک و خواه مجتهیدین شیعی قرن 21.
از دیگر این افراد میتوان به کسانی در چند دهه اخیر نیز اشاره کرد. از جمله نویسندگانی مانند جلال آل احمد، جمالزاده،  فرخی یزدی، شجاع الدین شفا، علی دشتی، ایرج میرزا و دکتر مسعود انصاری نام برد که هر کدام به خاطر ابراز عقیده در مورد تاریخ اسلام و وقایع مربوط به آن و تحقیق در مورد کژی و راستی آن، سالهاست که دور از وطن مجبورند در تبعیدی خود خواسته زندگی کنند و کشور خود را در دست مفسران قرآن ببینند.
نمیدانم چرا از هر چه میگویم سرانجام به این غاصبان حکومت ایران میرسد. بگذریم تا وقتی دیگر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر