چاک از یک مزرعه دار در تکزاس یک الاغ خرید
به قیمت ۱۰۰ دلار . قرار شد که مزرعه دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد . اما روز
بعد مزرعه دار سراغ چاک آمد و گفت : «متأسفم جوون . خبر بدی برات دارم . الاغه
مرد».
چاک جواب داد : « ایرادی نداره . همون پولم
رو پس بده».
مزرعه دار گفت: «نمی شه . آخه همه پول رو
خرج کردم».
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم
بده».
مزرعه دار گفت: «می خوای باهاش چی کار کنی
؟»
چاک گفت: «می خوام باهاش قرعه کشی برگزار
کنم».
مزرعه دار گفت: «نمی شه که یه الاغ مرده
رو به قرعه کشی گذاشت»!
چاک گفت : «معلومه که می تونم . حالا ببین . فقط به کسی نمی
گم که الاغ مرده است».
یک ماه بعد مزرعه دار چاک رو دید و پرسید :
« از اون الاغ مرده چه خبر ؟»
چاک گفت : «به قرعه کشی گذاشتمش. ۵۰۰ تا
بلیت ۲ دلاری فروختم و ۸۹۸ دلار سود کردم».
مزرعه دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد
؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود .
من هم ۲ دلارش رو پس دادم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر