۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

قرار، ساعت، ارزشِ زمان


 تعاریف: ابتدایی ترین تعریف در این باره تعریف زمان و ساعت است. زمان بدون ساعت تعریف خاصی ندارد. روزها و شبها پشت سر هم می آیند و میروند و تحولات طبیعت با ریتمی خاصِ خود اتفاق می افتد. آب بخار میشود، بخار متراکم شده و باران میشود، رودخانه ها به سمت دریا میروند، دریا دوباره بخار شده و همینطور طبیعت در همه جنبه ها به حرکت خود ادامه میدهد. زمانی که انسان را در این چرخه در نظر میگیریم، زمان معنی دار میشود. موجودی که در بهترین حالات معمولاً کمتر از یک صد سال زندگی میکند و این زمان در مقایسه با زمان تشکیل فقط همین کره زمین اصلاً به حساب نمی آید.
ردیف
سال
ساعت
ثانیه
عمر انسان
100
876000
3153600000
عمر زمین
5000000000
43800000000000
157680000000000000






عمر حدودی زمین را با محاسبات بسیار پیچیده، بیش از چندین میلیارد سال در نظر گرفته اند. حال چون ما بیشتر چشمانمان ارقام را میبیند تا مغزمان بخواهد آن را مقایسه کند نمایی به شما خواهم داد تا بهتر متوجه شوید.
 در هر کدام از این مقایسه ها میبینیم که عمر انسان فقط یک پنجاه میلیونیوم از عمر احتمالی کره زمین است و این در صورتی است که عمر زمین بیش از اینهاست و در همین راستا اگر اندازه هیکلِ خود را با اندازه هیکل کره زمین مقایسه کنیم عدد مقایسه خیلی خیلی خیلی ریزتر خواهد شد. یعنی باید توجه کنیم که حدود 7 میلیارد انسان تقریباً هم اندازه روی یک چهارم کره زمین زندگی میکنند چون بقیه کره زمین آب است- و میشود گفت که هر انسان عادی، معمولاً در طول عمر خودش حداکثر با 5000 نفر از دیگر همنوعان خود مستقیم سر و کار دارد و حداقل 6 میلیارد و 999 میلیون و 999 هزار نفر از انسانهای دیگر را حتی از نزدیک نمیتواند ببیند. پس با این حساب بیشتر پی به این خواهیم برد که هر انسان، چقدر از نظر هیکل کوچک که چه عرض کنم، ناچیز به حساب می آید و  شاید هم اصلاً به حساب نمی آید. همین زمین سالی یکبار قربان خورشید میرود و دورش می گردد و همین زمین بزرگ ما، 150 هزار تایش به اندازه یک خورشید میشود و همین خورشید یکی از کوچکترین ستاره های کهکشان راه شیری است.
منظومه شمسی در وسط کهکشان راه شیری قرار ندارد تقریباً در یک گوشه ای است که اگر بخواهیم با سرعت نور یعنی 300 هزار کیلومتر در ثانیه، از همین طرف نزدیکتر از کهکشان راه شیری خودمان خارج شویم حدد 200 میلیون سال طول میکشد و کلاً در جهان، حدود 200 میلیارد از این کهکشانها وجود دارد، انسان کم می آورد. خیلی هم کم می آورد. به قول شاعر معروف خیام نیشاپوری: 
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
یک قطره آب بود و با دریا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
حالا ما پس از میلیاردها سال بر روی کره خاکی زمین که در برابر جهان به این بزرگی، خورشید هم عددی به حساب نمی آید تا چه برسد به کره زمین که 7 میلیارد از ماها روی آن وجود داریم و هر کدام از ما به خودمان اجازه میدهیم خود را اشرف مخلوقات بنامیم و هر کداممان به وسعت این جهان بی انتها، ادعا داریم.
بماند در چنین بینهایتی، یک ساعت اصلاً عددی به حساب نمی آید. بزرگتر از اینها هم عدد به حساب نمی آید. چون در این گیتی بی نهایت هر عددی کوچک به نظر میرسد.
این دید یک دید صوفیانه است که چون این عدد و سایر اعداد مربوط به اندازه های ما و جهان، بسیار کوچک است پس ما نمیتوانیم خیلی در این دنیا دیده شویم، پس این چند لحظه عمر ما که در هیچ جای دنیا ارزشی  ندارد را بی خیالی طی کنیم و برویم پی عشق و حالمان. یا دنبال عشقهای زمینی باشیم و یا دنبال معشوقه های عرفانی.
اما میخواهم دید دیگری به شما بدهم که بسیار مفید خواهد بود اگر به آن توجه شود.
از این 7 میلیارد انسان اگر یک چهارم آنها، هر کدام 20 سال و فقط 20 سال عمر خود برای هم و به نفع هم و برای پیشبرد یک هدف مشترک که آن بهبود وضع همه انسانهای حال و آینده است را تلاش کنند و آن هم فقط روزی 6 ساعت ببینیم چه میشود.
1750000000 نفر * 6  ساعت * 365  روز = 3832500000000 ساعت در سال
3832500000000 تقسیم بر 24 ساعت = 1596875000000 روز در سال
159687500000 تقسیم بر  365  روز = 437500000 سال در یک سال
یعنی اگر انسانها با دستور بالا کار کنند، می توانند در یک سال به اندازه 437500000 سال کار کنند و این به معنای این است که همگرایی انسانها و تلاش برای اهداف واحد میتواند نیروی بسار عظیمی از همین موجودات نادیدنی در دنیا ایجاد کند که میتوانند در یک سال به اندازه 437500000 سال به جلو بروند.
من ریاضی خوبی ندارم حالا اگر مثلاً در جواب آخری سه تا صفر هم زیادی به دست آوردم زیاد مشکل نگیرید چون همان هم پیشرفت بسیار زیادی برای این موجوداتِ بسیار ناچیز است و حالا به شعر دیگری اشاره میکنم که نشان دهنده همین واقعیت است.
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
البته به نظر میرسد که چنین محاسباتی بسیار دور از واقعیت باشد و انجام آن امکان پذیر نیست ولی در نمونه های کوچک میتوان نشان داد که بسیار موفقیت آمیز است. کشور ژاپن در سال 1945 یعنی حدود 64 سال پیش به خاطر شکست در جنگ جهانی و قحطی و فقر، در شرایطی بود که بهترین پیش گوها هم نمیتوانستند تصور کنند که این کشور بتواند در 64 سال خود را از کشورهای اروپایی که قرنها مهد علوم طبیعی و علوم تجربی بودند و تمامی اختراعات و اکتشافات و پیشرفتهای بشری ریشه در 700 سال گذشته این قاره دارد، طوری جلو بیندازد که همه کشورهای اروپایی این کشور را به عنوان یک قطب تکنولوژی دنیا بپذیرند و در برابر قدرت تکنولوژی ژاپن سر فرود آورند. مگر آنها چه کردند؟
در ژاپن، جدیداً مشکلی پیش آمده به نام مرگ بر اثر کار بیش از حد. در سال تعداد زیادی از کارمندان ژاپنی دچار بیماریهای قلبی و حتی مرگ بر اثر این بیماریها میشوند به علت این که بیش از حد کار میکنند. نمیدانم چرا مردم ژاپن عقلشان به این نمیرسد که «بابا دنیا محل گذر است و اصل مطلب در سرای آخرت میباشد و این دنیا را نباید زیاد جدی گرفت و فقط باید عبادت کرد و نذر داد و به فکر اموات بود و زیارت اهل قبور رفت و دعا خواند و خمس و زکات پرداخت کرد و...».
آنها این را به خوبی درک کرده اند که اگر روزی 8 ساعت کار مفید کنند با توجه به جمعیتشان میتوانند کلیه ضعفهای سالهای قبل از جنگ جهانی دوم خود را در سالهای پس از جنگ با فرمولی که در بالا ارائه کردم برطرف کرده و با ادامه تلاش خود میتوانند سالهای زیادی از دیگر کشورها پیش بیفتند. الآن مردم ژاپن روزانه بیش از 8 ساعت کار واقعی میکنند تا از همان ثانیه هایی که ما ارزشی برای آن قائل نیستیم بهترین استفاده را بکنند.
با توضیحاتی که دادم فکر میکنم گوشه ای از ارزش واقعی زمان را گفته باشم. صد البته با وجود شرایط موجود در جوامع جهان سوم و چهارمی، درک این مطلب بسیار سخت خواهد بود و این حق را به شما خواهم داد که بگویید «این بابا چقدر الکی خوش است و مغز خر خورده که اینها را میگوید».
در کنار زمان، دستگاهی وجود دارد به نام زمان سنج  که به آن ساعت نیز میگویند. ساعت برای این است که ثانیه هایی را که قرار است در آن کارهای خاصی انجام شود را بتوانیم علامت گذاری کرده و تنظیم کنیم. به تنظیم زمان برای هر کاری، قرار گفته میشود که در جامعه ما تقریباً  میتوان گفت که هیچ کاربردی ندارد. اگر در مثلاً کشور ایتالیا که از کشورهای درجه دوم اروپا به حساب می آید، شما قرار ملاقاتی مثلاً برای ساعت 5 عصر بگذارید و فقط 15 دقیقه دیرتر به محل قرار بروید، شما را در دسته افراد بد قول و بی اعتبار میگذارند و این بی اعتباری در کشورهای پیشرفته گاهاً در 1 یا دو دقیقه اتفاق می افتد. در صورتی که میزان ترافیک در این کشورها بسیار بیشتر از کشور ما است.
کلماتی مانند «In Time یعنی درست سر ساعت» و «On Time یعنی حدود ساعت»، معنای مختلف دارد. اما در کشور ما هر دوی این کلمات به طرز فجیعی به «ترافیک بود، کار داشتم، خواب ماندم، گرفتار شدم، کار برایم پیش آمد، مهمان داشتم و...» گره خورده و اگر هر کدام ما با این احوال به یک کشور خارجی سفر کنیم در دسته افراد دروغگو، بی اعتبار و بدقول قرار خواهیم گرفت. حتی در موارد زیادی نیز، با وجود اینکه سر قرار حاضر شدن منفعت شخصی دارد و به موقع حاضر نشدن باعث گرفتاری، حوادث ناگوار و حتی مرگ میشود نیز خیلی به آن اهمیت نمیدهیم.
پس قاعدتاً حتی اگر به جمیع مقدسات نیز مخلص باشیم و ائمه و پیامبر و حتی خود خدا را به کمک بطلبیم، کاری از پیش نخواهیم برد.
از بهترین موجودات خوش قول که حتی یکبار هم با هیچ کس بدقولی نکرده میتوان به طبیعت و در پسِ آن به آفریننده آن اشاره کرد.
در میلیاردها سال گذشته، همیشه در فصل بهار، هوا گرمتر میشود، در تابستان خورشید عمودی تر میتابد، در پاییز برگها زرد میشوند و در زمستان زمین رو به سرما میرود. البته اگر هر کدام از این قرارهای طبیعت، به صورت دیگری اتفاق افتاد بدانید که حتماً بدقولیهای انسان مثل سوراخ کردن لایه اوزون و یا دستکاریهایی که در طبیعت میکند باعث این مسئله است.
در میلیاردها سال گذشته همیشه طبق قاعده خاصی، خورشید از شرق طلوع کرده و از غرب، غروب. حتی یکبار هم این اتفاق خارج از قاعده و یا بر عکس دیده نشده است که  مثلاً خورشید از غرب طلوع کند. همین قرارها و تنظیمات در کل جهان هستی و آن میلیارها کهکشان دیگر نیز به همین صورت انجام میگیرد و اگر چنین نبود هر روز باید ستاره ها به هم برخورد میکردند و انفجارهای بزرگ صورت میگرفت و نظم جهان به هم میخورد.
این نشان دهنده این موضوع است که ساعت، زمان و قرار در چه درجه از اهمیت قرار دارد و ما اصلاً به این موضوع توجه نمیکنیم. به همین خاطر ما در 1400 سال مسلمانی، به اندازه حتی بیست سالِ ژاپنیها پیشرفت نکرده ایم. اگر مدارکی وجود دارد لطفاً کسی به من نشان بدهد تا من هم بفهمم. همان فرمول عددی را که به کار بردم بیارید تا ببینم که میلیونها ایرانی، در 1400 سال گذشته آیا سر هم روزی 2 ساعت کار کرده اند؟ خوشحال میشوم اگر بفهمم که چنین بوده و من از آن بی اطلاع بوده ام.
پس بیاییم و دوباره تعاریف را مطالعه کنیم. نگوییم که 15 دقیقه تاخیر که چیزی نیست. اگر واقعاً این حرف برای قرار درست است و 15 دقیقه چیزی نیست پس همیشه باید این حرف را قبول داشته باشیم و موقعیتی و به نفع خودمان به آن نگاه نکنیم. انصافاً اگر میخی درون چشممان فرو رفته باشد و در اورژانس بیمارستان به ما بگویند 15 دقیقه صبر کن تا پزشک که بدنش از جراحی قبلی خونی است خود را تمیز کند و یک چای بخورد و خستگی در کند و بعد با آمادگی کامل، بهترین کار ممکن را برای شما انجام دهد، آیا باز هم میگویید که 15 دقیقه زمانی نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر