۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

قرنهاست ایرانیان از حقوق خود نادانند


هدف مردم و رهبران آنان از ایجاد حکومت مشروطه پایان دادن به قدرت فردی و تسلط جبارانه سلیقه‌های شخصی صاحبان قدرت بود که در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» نوشته ناظم الاسلام کرمانی به شرح گوشه‌ای از وقایع آن سال‌ها در گوشه و کنار ایران پرداخته شده است- در این کتاب بیان می‌شود که مردم ایران در دفاع از مشروطه نوپا چقدر زحمت کشیدند و جانفشانی کردند، اما پس از گذر چند سال به علل گوناگون آنچه که قرار بود از مشروطه حاصل شود، نشد و مشروطه راه دیگری در پیش گرفت و استبداد جامه دیگری به تن کرد.
ناظم الاسلام در این کتاب به شرح وقایعی می‌پردازد که طی این سال‌ها رخ داده که یکی از آن‌ها تشکیل انجمن مخفی است که برخی از افراد آگاه و دلسوز برای سروسامان دادن به اوضاع تشکیل دادند.
آنچه در پی می‌آید خلاصه‌ای از جلسه دوم این انجمن مخفی است:
روز جمعه بیست و ششم ذی الحجه هزار و سیصد و بیست و دو که مطابق بود با سوم مارس ماه فرانسه 1905 در خانه جناب ذوالریاستین کرمانی انجمن منعقد گردید سربازان راه صلاح و فلاح وطن در حالتی که از همه چیز جز حب وطن وارسته و کمر غیرتمندی و مردانگی برای نجات ملت اسلامیه و هموطنان عزیز خود محکم بسته با دلی پرخون و سری پرشور اجتماع فرمودند بعد از صرف غذا و قلیان میزبان محترم چنین فرمود:آقایان و برادران عزیز بدانید که تا افراد ملت عالم نشوند حقوق خود را نخواهند دانست و تا عموم مردم حقوق خود را ندانند امید اصلاح نداشته باشید ملاحظه فرمایید در هیچ مملکتی از ماکولات و مشروبات عمومی به هیچ اسم دیناری نمی‌گیرند و این مملکت ما برعکس است آنچه فشار می‌آورند به فقرا و ضعفا است و هرچه اخذ می‌نمایند از حقوق فقرا می‌باشد ناصرالدین شاه لعنت نامه نوشته و فرمان با صحه چاپ کرده و منتشر نمودند و سنگ لعنت نامه را به دیوار مسجد شاه طهران نصب نموده‌اند که از نان و گوشت که غذای عمومی است مالیات نگیرند، اما این ایام عین الدوله صدراعظم ایران روزی هزار تومان به اسم تعارف از خبازخانه و قصاب خانه طهران می‌گیرد که نان و گوشت به هر قیمتی که بخواهند بفروشند می‌گویند اعلیحضرت مظفرالدین شاه گمرک داخله را بخشیده لکن حاکم حق الحکومه می‌خواهد دم دروازه از هرچه وارد شود به اسم حق الحکومه و تعارف و رشوه به سختی مطالبه می‌کنند بلکه به اسامی مختلفه و عناوین متفرقه یا به اسم حق الحکومه یا به نام حق الصداره یا به عنوان حق کدخدا یا به اسم قپان داری یک جا دم دروازه و یک جا میدان و سراها به هر اسم و رسم که بتوانند از مردم می‌گیرند مگر آنکه صاحب مال یکی از روسا و رجال دولت باشد یا بستگی به آن‌ها یا از آن‌ها نوشته در دست داشته باشد اگر صدراعظمی هم عمل خیری نماید و تخفیفی صادر کند صدراعظم بعد از او آن را نسخ می‌نماید و قبول این ظلم‌ها به واسطه جهالت ما می‌باشد.
نگارنده گفت: چند روز قبل از این آقا سید مرتضی باسمه چی مدعی شد که کارخانه صابون پزی دایر کند و صابون به عمل آورد که مثل صابون خارجه باشد و ارزان‌تر از صابون متعارفی هم بفروشد امتیاز هم نمی‌خواست فقط اذنی می‌خواست که صابون پزها مانع او نشوند مالیات دیوان را هم می‌داد نمونه صابون را هم به انواع مختلفه به من داد من هم صابون آن را خدمت آقای طباطبایی ارائه دادم جناب معظم فرمود عریضه کند به عین الدوله چون این عمل خدمتی است به مملکت و رفع احتیاج داخله را از خارجه می‌کند. لذا از او معاونت می‌کنم.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد-خاطرات ناظم الاسلام کرمانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر