۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

انتخاباتی دیگر در راه است

یادم میآید حدود سال 76  که دانشجو بودم و در انتهای دولت هاشمی رفسنجانی، تبلیغات میشد که محمد خاتمی نامی برای ریاست جمهوری نامزد شده است. نگاهی که به سرتیتر تبلیغاتش کردم گفتم که اینها همه حرف است و جمهوری اسلامی به انتهای کار خود رسیده و قرار است با پاره ای اصلاحات و تغییرات سطحی، عمر این حکومت را زیاد کنند.
دانشجویان همدوره و همکلاسی که دید سیاسی وسیعتری از من داشتند، مخالفت میکردند و میگفتند که دولت خاتمی، در صورت شکل گرفتن، باعث تغییرات و اصلاحات اساسی و ایجاد آزادی به شکل کشورهای اروپایی اما با رعایت حدود اسلامی خواهد شد.
وقتی از نظرات خودم دفاع میکردم و آنها را به خواندن تاریخ ایران دعوت میکردم، مرا به کوته نظری متهم میکردند و میگفتند که من یک راستی افراطی هستم و طرفدار حاکمیت مطلق فقیه هستم.
خاتمی سرکار آمد و کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشت!!! بستن سریالی روزنامه ها، کشته شدن سریالی کسانی که سرشان به تنشان می ارزید، کتک زدنها و زندانی کردن سریالی مخالفان حکومت اسلامی، رد شدن سریالی لوایح دولت در مجلس و فرار سریالی و گسترده مغزهای ایرانی به کشورهای اروپایی و بسیاری سریالهای دیگر که تقریبا همه در جریان آن هستند.
در شش ماه مانده به پایان دوره هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی، روزی در میان دانشجویان دانشگاه تهران سخنرانی میکرد که دانشجویی پرسید: «آقای خاتمی، آن همه وعده و وعید انتخاباتی در مورد آزادی که دادید چه شد؟»
وی جواب داد که: «عده ای از آقایان اجازه ندادند که من آن چه را که گفته بودم، اجرا نمایم».
دانشجویان شروع کردند به هو کردن و سوت کشیدن که: «پس چرا این حرف را در سال اول، دوم، سوم ... یا هفتم نگفتی؟ حالا که مانند مارکوپولو با پولهای این مردم دور دنیا را در 8 سال سیر و  سفر کردی این حرف را میزنی؟»
و او جواب داد که: «این هو کشیدنها و سوت زدهنها را نیز از صدقه سر زحمات من دارید».
و منظورش این بود که از دستاوردهای دوران هشت ساله ریاست جمهوری وی، آزادی هو کردن و تمسخر رییس جمهور است و خیلی ها گفتند خب راست میگوید، قبل از این که کسی جرات نمیکرد یک مقام دولتی را هو کند و یا مسخره نماید.
اما کسی به این فکر نکرد که آیا هو کردن یک مقام دولتی آیا همان آزادی بیانی است که خاتمی میگفت؟ آیا اگر کسی اجازه بدهد که در میان جمع وی را هو کنند اما هر کسی از او انتقاد کرد یا زندانی شود و یا اعدام شود، میشود به این، آزادی بیان گفت؟
حالا یک دوره دیگر، در حال پایان یافتن است. دوره ریاست جمهوری که نسبت به خاتمی انتقادات بیشتری نسبت به وی وجود دارد.
به گند کشیدن اقتصاد کشور، تبدیل واحد پول ایران یعنی ریال به یکی از بی ارزش ترین پولهای دنیا، گرانی و تورم بسیار شدید، ایجاد رابطه سیاسی و اقتصادی با چند کشور کوچک و کم اهمیت در دنیا به قیمت از دست دادن روابط سیاسی، تجاری، فرهنگی و اجتماعی با بسیاری از کشورهای پیشرفته و آزاد دنیا، تبدیل قانون اساسی به کاغذ پاره ای که از آن فقط برای سرکوب مردم استفاده میشود، از بین بردن اعتماد حتی نزدیک ترین یاران نظام جمهوری اسلامی، پاره پاره کردن کشور به اقوام کوچک مانند کرد و بلوچ و ترک، بی اعتبار کردن تمامی پست و مقامهای دولتی، ایجاد فضایی برای چاپیدن تمامی اقشار ملت از یکدیگر، از بین بردن امنیت اجتماعی، فشارهای روزافزون برای جلوگیری از آزادی بیان و چندین افتخار دیگر که حتما خودتان نیز بهتر از من میدانید.
در چند ماه اخیر، اوضاع اقتصادی کلا از طرف دولت رها شده و همه چیز به سرعت و با شیب بسیار تندی رو به گرانی است و در همین یکی دو روز اخیر از طرف دولت تمهیداتی در نظر گرفته شده که جلوی گرانی و تورم را بگیرند. مثلا عرضه سکه با نرخ پایین در بانکها، عرضه دلار به نرخ دولتی در صرافیها و البته نه در بانکها سکه موجود است و نه در صرافیها ارز به نرخ دولتی.
حالا در آستانه انتخاباتی دیگر قرار داریم و این حرکات، فقط برای گول مالیدن بر سر ملتی است که تاریخ خودشان را دائما به فراموشی میسپارند. همین روزها دوباره صحبت از رسمی شدن کارکنان قراردادی خواهد شد، خواهند گفت که شرکتهای پیمانکاری را حذف میکنیم به زودی و همه کارکنان شرکتی به رسمی تبدیل خواهند شد، خیابانها در آینده ای نردیک آسفالت میگردند، همه کشور لوله کشی خواهد شد، سرعت اینترنت افزایش پیدا خواهد کرد، حجاب آزاد خواهد شد، مصرف مشروبات الکلی و عامل فرهنگی بودن آنتن ماهواره و  خلاصه همه مزخرفاتی که خاتمی به خورد ملت داد، احمدی نژاد هم مشابه همینها را باز نوش جان کرد و حالا نمایندگان مجلس برای به دست آوردن رای در درجه دوم و ایجاد حضور مردمی در پای صندوقها در درجه اول همینها را تکرار خواهند کرد.
امیدوارم که مردم دوباره خود را به فراموشی نزنند و تاریخ تاریک ایران زمین را دوباره تکرار نکنند و با نرفتن پای صندوق رای، اصل نظام را محکوم کنند.
رفتن پای صندوق رای یعنی قبول داشتن حکومت اسلامی، قبول داشتن مرجع تایید صلاحیتها یعنی شورای نگهبان و قبول داشتن سیستم مجری انتخابات یعنی دولت و وزارت کشور. کسی که پای صندوق میرود یعنی همه اینها را قبول دارد و فقط چه کسی رای بیاورد برایش تفاوت دارد.
اما کسانی که دائما فحاشی به اصل نظام میکنند، روسای سه قوه را متهم به فساد میکنند، شورای نگهبان را حافظ منافع مردم و کشور نمیدانند و دولت را دشمن مردم معرفی میکنند، قاعدتا نباید پای هیچ صندوقی بروند و هیچ حضور مردمی نباید داشته باشند حتی در نماز جمعه. ولی ظاهر امر نشان میدهد که مردم در حال آماده شدن برای شور انقلابی دیگر و زدن مشت محکمتری از قبل به استکبار جهانی هستند و این یعنی باز هم ندانم کاری و فرصت بیشتری به بقای جمهوری اسلامی دادن.
و ای کاش که چنین نشود!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر