فارسی، شکرِ زهر
آلودیست
شیرین
قرن
بیست و یکم
که فرهاد را
مهندس معدن میخواهی
ائتلافِ شکر و شوکران است
چرا که کلمهی ضعیفه را در خود دارد
و بزرگترین شاعرِ
ملیاش فرموده
زن
و اژدها هر دو در خاک بِه
با این زبان چگونه بگویم دوستت میدارم
چگونه از عشق سخن بگویم به این زبان
وقتی که شاعران بزرگش
عظیمترین عاشقانههاشان
را
در هوای مغبچههای
چهاردهساله سرودهاند
وقتی از بین دیوانهای
گرد گرفته
بوی شاش و اشک میآید
وقتی در شعر شاعران
روزگارمان
تمام راهها به تختخوابی
دو نفره ختم میشود
من کدام کلمه را
انتخاب کنم
به نوشتن غزلی برای
تو
کلماتم را تطهیر کن در آبشارِ گیسوانت
و بگذار با این دلِ
جوگندمی
چون کودکی دو ساله
زبان باز کنم به
اعترافی عاشقانه
و تبرئه کنم زبانی را
که زبان مادری ماست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر